English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9243 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
on probation U در دوره تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
Other Matches
probation U تعلیق مجازات
reprieval U تعلیق مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
on probation U به شرط تعلیق مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
suspensions U تعلیق
deep freezes U تعلیق
deep freeze U تعلیق
suspension U تعلیق
interruption U تعلیق
interruptions U تعلیق
hang U تعلیق
abeyance U تعلیق
suspense U تعلیق
hangs U تعلیق
pendency U تعلیق
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
precipitable U تعلیق پذیر
suspensive U تعلیق معلق
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
cardanic suspension U تعلیق کاردان
remainder U حالت تعلیق
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
suspense U درحال تعلیق
suspensions U ایست تعلیق
suspension U ایست تعلیق
suspensive U درحال تعلیق
colloidal suspension U تعلیق کلوییدی
reduction to absurdity U تعلیق به محال
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
spring suspension U تعلیق فنری
lay off U تعلیق کارگر
precipitant U تعلیق شدنی
four point suspension U تعلیق چهارنقطهای
engine mounting U تعلیق موتور
hanging U اویزان درحال تعلیق
emulsifying U بحالت تعلیق دراوردن
emulsify U بحالت تعلیق دراوردن
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
emulsifies U بحالت تعلیق دراوردن
emulsified U بحالت تعلیق دراوردن
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
hoisting U دستگاه تعلیق جرثقیل
to be in suspension U در حالت تعلیق بودن
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
suspensor U موجب تعلیق نگاهدارنده
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
privation U محروم سازی تعلیق مقام
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
privations U محروم سازی تعلیق مقام
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
buggie U بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
reprimands U مجازات
penalty U مجازات
the lash U مجازات
retribution U مجازات
pains and penalties U مجازات
reprimand U مجازات
penalties U مجازات
reprimanded U مجازات
castigation U مجازات
reprimanding U مجازات
sanctioned U مجازات
punishment U مجازات
sanction U مجازات
sanctioning U مجازات
sanctions U مجازات
rocket [British E] U مجازات
wite U مجازات
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
degrading punishment U مجازات ترذیلی
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
fasces U قدرت مجازات
culpability U قابلیت مجازات
criminous U مستحق مجازات
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
culpable U قابل مجازات
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
deterrent punishment U مجازات ارعابی
doom U حکم مجازات
forfeitable U قابل مجازات
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
commutation U تخفیف مجازات
agravation of punishment U تشدید مجازات
sanctioning U مجازات کردن
sanctions U مجازات کردن
punishes U مجازات کردن
punished U مجازات کردن
accessory punishment U مجازات تبعی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
capital punishment U اعدام مجازات
sanctioned U مجازات کردن
sanction U مجازات کردن
communication of punishment U ابلاغ مجازات
castigator U مجازات کننده
divine legislation U تشدید مجازات
death penalty U مجازات اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
punish U مجازات کردن
theories of punishment U فلسفه مجازات
punishability U مجازات کردنی
principal punishment U مجازات اصلی
to death penalty U اعدام مجازات
punishability U قابلیت مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
punitory U متضمن مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
theories of punishment U اهداف مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentencing U حکم به مجازات
severe punishment U مجازات شاق
punishable U مستحق مجازات
sentence U حکم به مجازات
pecuniary penalty U مجازات مالی
punishable U قابل مجازات
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
absolution U انصراف از مجازات
punishment U کیفر مجازات
pecuniary punishment U مجازات نقدی
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal code U قانون مجازات عمومی
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
penal codes U قانون مجازات عمومی
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
it is death to U مجازات 0000مرگ است
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
commutation U تبدیل مجازات به اخف
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
Recent search history Forum search
1The outright abolition of the death penalty.
1life cycle ceremonies
1rite de passage
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
2crucification
1اينک که به لطف الهي و تلاش و کوشش خويش توانسته ايد دوره تحصيلي را در دانشکده ای ادبیات دانشگاه هرات با افتخار طي نماييد، صميمانه اين موفقيت را به شما و خانواده محترمتان تبريک مي گويم و اميدوارم با ت
1die offs
0بررسی میزان اثر بخشی خصوصیت آبروبرندگی مجازات در خصوص جرائم قاچاق کالا و ارز
1بازشناسی خصوصیات فضای معماری مدرس‌ها و حجره‌ها درمسجدـمدرسه‌های شاخص دوره‌ی قاجار در تهران
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com